آش شله قلمکار و کاسه داغتر از آش

هرگاه چند چیز مختلف و ناهماهنگ را بدون هیچ برنامه ای باهم ترکیب کنیم ،به گونه ای که سر و ته آن معلوم نباشد اصطلاحا میگویند:چه آش شله قلمکاری شد.

 اکنون ببینیم آش شله قلمکار چیست و از چه زمانی در بین مردم جا افتاده:

مهدعُلیا مادر ناصرالدّین شاه قاجار،برای سلامتی فرزندش،از دوران خردسالی او نذر کرده بود که هرسال آش بپزد.این کار سالی یکبار و درفصل بهار انجام میشد.ولی بعدها  ناصرالدین شاه خودش شخصا این کار را به عهده  گرفت وهرسال بساط آش را در شهرستانک، یکی از ییلاق های تهران برگزار میکرد که به (مراسم آشپزون ) معروف بود وبه نوعی پیکنیک و خوشگذرانی تبدیل شده بود.برای تهیه این آش که شله قلمکار (شُله به معنای آش است)نام داشت(...)

و از ترکیب مواد گوناگون و ناهماهنگ  به دست می آمد،به نیت 14 معصوم، 14 راس گوسفند نیز سر میبریدند و در 12 دیگ (احتمالا به نیت 12 ماه سال ) بار میگذاشتند.ازآنجا که این آش برای سلامتی و تندرستی شاه بود،تمام درباریان برای آماده کردن آن دست به کار میشدند و هرکس به هر شکلی میخواست ارادت خود را نسبت به پادشاه نشان دهد.حتی افراد بلندپایه ی کشور و یا زنان شاه که هرگز دست به سیاه و سپید نزده بود،پابه پای خدمتکاران و خاجه های درباربادمجان پوست میکندند و یا سبزی پاک میکردند.نخستین کاسه ی آش را انیس الدوله زن بانفوذ دربار ناصرالدین شاه به پادشاه تقدیم میکرد و سپس دیگران مشغول به خوردن میشدند.رسم بود پس از خالی شدن کاسه ها هرکس  برای صدقه ی سر پادشاه مبلغی را در ظرف خالی آش می انداخت تا برای سلامتی ناصرالدین شاه خرج نیازمندان شود.از آنجا که هرکس میخواست برای اثبات علاقه و وفاداری اش نسبت به شاه از دیگران پیشی بگیرد و خودش را در دل شاه جا کند،مبلغی  زیاد که درخور جایگاه پادشاه باشد داخل کاسه می انداخت.چون ارزش پول داخل کاسه ی آش بیش از خود آش بود،ضرب المثل دیگری با عنوان (کاسه ی داغ تر از آش )نیز در میان مردم رایج شد. امروزه نیز وقتی کسی در کاری بیش از آن چیزی که انتظار میرود دخالت و چاپلوسی کند این ضرب المثل را درموردش به کار میبرند و همچنین به ترکیبات بیربط و نامربوط آش شله قلمکار گفته میشود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد