قوز بالا قوز

وقتی کسی برای حل یک مشکل اقدام کند ولی نه تنها مشکل حل نشود،بلکه کار خراب تر هم بشود و یک مشکل دیگر نیز به آن افزوده شود در اصطلاح میگویند:قوز بالا قوز شد.
حالا ببینیم ریشه ی این ضرب المثل از کجا بوده    (...)

میگویند در گذشته های دور،شخص گوژپشتی بود که در روستایشان مورد تمسخر همه ی اهالی بود. هیچ دختری هم حاضر به ازدواج با او نبود.دربسیاری از روستاها حمام خزینه از طلوع آفتاب تا غروب برای بانوان و از غروب تا طلوع آفتاب برای مردان است. گوژپشت بیچاره برای رفتن به حمام ناچار بود شبها  به حمام برود تا کسی بدن او را در روز نبیند.یک شب هنگامی که داشت لباسهایش را در می آورد  ناگهان چهره ی نه چندان واضح شخصی را در برابر خود در تاریکی می بیند که با خوشحالی گوژپشت را به داخل حمام دعوت می کند. با اینکه رختکن تاریک بود گوژپشت ناگهان متوجه می شود که این چهره ناشناس به جای انگشت پا مانند حیوان سم دارد. گوژپشت بلافاصله میفهمد که  جن است و بدون کمترین ترس و وحشتی دعوت او را قبول می کند و به طرف حمام میرود. زمانی که در حمام را باز میکند،متوجه میشود که مجلس جشن  عروسی جن هاست. گوژپشت هم پابه پای جن ها شروع به رقص و پایکوبی میکند تاجاییکه توجه  جن ها را به خود جلب کرد. پس از آن که مراسم عروسی به پایان میرسد ریش سفید جن ها گوژپشت را نزد خود میخواند و از او میخواهد که هر چه آرزو دارد بیان کند تا برآورده کنند. گوژپشت که از مسخره کردن مردم دهکده خسته شده بود، آرزویی جز این نداشت که قوز پشت او را بردارند. جن بزرگ مانند این که کوله پشتی را از دوش کسی بر می دارد قوز او را برداشت و به زمین گذاشت. گوژپشت یک باره احساس کرد که دیگر چیزی به نام قوز بر پشت خود حمل نمی کند. سبک بار و شاد از حمام بیرون رفت تا به همه اهل دهکده نشان بدهد که او دیگر قوزی بر پشت ندارد.

پس از مدتی ماجرایی که بر وی گذشت  به گوش همه رسید و همه جا سر زبانها افتاد.همچنین داستان او به گوش گوژپشت دیگری که در دهکده ی دیگری زندگی می کرد رسید و سراسیمه نزد گوژپشت رفت و  از او خواست که به وی بگوید که چه کرده تا توانسته قوز را از پشت خود بردارد. گوژپشت هم تمام ماجرا را برایش  تعریف کرد .

گوژپشت دوم هم  به امید این که جن ها قوزش را بردارند، نیمه شبی وارد حمام خزینه دهکده شد و زمانی که مشغول در آوردن رخت های خود بود با همان موجودی که به جای انگشت  پا  سم داشت روبرو شد. آن وقت خوشحال و با این امید که الان  قوز او را نیز بر میدارند، همراه جن راهی  حمام شد و پس از گشودن در متوجه شد که افراد زیادی در تاریکی در گوشه و کنار حمام نشسته و در سکوت فرو رفته اندہ.

گوژپشت برای اینکه جن ها را خوشحال کند شروع به رقصیدن کرد در حالی که جن ها به دلیل از دست دادن یکی از دوستان خود سوگوار بودند. حرکت این مرد گوژپشت باعث خشم جن ها شد  و آن وقت جن بزرگ برخاست و با خشونت تمام، قوزی را که از دوش گوژپشت قبلی برداشته بود روی قوز گوژپشت دوم گذاشت و او را از حمام بیرون انداخت.امروزه نیز وقتی یک نفر به جای حل مشکلش کار را خراب تر از خراب کند میگویند قوز بالا قوز شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد